سلامممممممی دوباره خدمت همه ی دوستای با مرام و بیمرام

دیروز برای اولین بار تولد به تنهایی و حتی بدون مامانمو تجربه کردم تنهای تنها

البته لازم به ذکر است داشتم تنهایی با کیکم عکس میگرفتم و گریه میکردم که یهو دیدم در باز شد و 5 تا خنگول عین دراکولا اومدند تو(موندم کلید از کجا آوردن درمونو باز کردند؟؟فکر کنم از توی خونه صاحبخونه اومدن اخه خونه هامون به هم دیگه راه داره!!!)

خلاصه اومدند تو و یهو ریختن رو سر من

فکر میکنید کیا بودن؟؟؟؟؟؟؟؟

5 تا از دوستای خنگ مدرسمون

خلاصه نذاشتند دو دقیقه تنهایی با کیکم و کوین خلوت کنیم که

حالا ایشاللا تو آپای بعدی عکسامو میذارم که ببینید

بگذریم

برید بیوگرافی بخونید

خیلی از اینا خوشم نمیایادا ولی بالاجبار  میذاریم برای فناشون

پس برید ادامههههههههههه

نظرم که قربونش برم نمیدید